چندی پیش فیسبوک از طرحی جدید بهنام فیسبوک لایو رونمایی کرد. هدف از این طرح، تشویق به استفاده از ویدئوهای لحظهای و کوتاه در این سایت است. این ویدئوها توسط سازمانهای خبری مانند نیویورک تایمز، افراد مشهور و کاربران فیسبوک ساخته میشود. علاوهبراین میتوان لایو را بازتابی از روندی دانست که در حال تبدیل ویدئو به عمدهترین فعالیت مصرفی و تجاری در فضای وب است. یکی از مدیران اجرایی این شرکت پس از رونمایی از این سرویسِ جدید پیشبینی کرد که در پنج سال آینده خوراک خبری یا نیوزفیدِ فیسبوک از هرگونه نوشته خالی شود. استدلال او این است که ویدئو “کمک میکند اطلاعات بیشتری دریافت کنیم” و “بهترین راه برای تعریفکردن موضوعات مختلف است”.
خوراک خبری فیسبوک بزرگترین منبع ورود به سایتهای رسانهای و خبری است و طبق آمارِ ۴۳درصد از کل ارجاعات به این سایتها از طریق فیسبوک صورت میگیرد. بهاینترتیب، زمانی که فیسبوک نسبتبه شکل خاصی از محتوا علاقه نشان میدهد، ناشران شروع به تولید مقدار زیادی از آن نوع محتوا میکنند.
ویدئوهای زنده هیچ تبلیغی همراه ندارند و بنابراین درآمدی هم برای فیسبوک در پی نخواهند داشت. پس چرا فیسبوک بدون وجود هیچ درآمدی چنین مشتاقانه بهدنبال پخش ویدئو است؟ فقط به یک دلیل: بهامید جلب توجه تعداد بیشتری از کاربران. براساس پژوهشهای فیسبوک ویدئوهای زنده، طبیعیتر و قابلاعتمادتر به نظر میآیند و سه برابر بیشتر از ویدئوهای ازپیش ضبطشده دیده میشوند.
فیسبوک ویدئوها را ترویج میکند، محتوای ناشران را نسبتبه محتوای تولیدیِ کاربران بالا یا پایین میبرد و بهطور مداوم الگوریتمی را دستکاری میکند که مشخص میکند چه چیز در خوراک خبری قرار گیرد. فیسبوک این کار را میکند تا هرچهبیشتر، زمانِ ما را از آنِ خود کند.
اولین بار هربرت.ای سیمون در مقالهای در سال ۱۹۷۱ به مفهوم اقتصادِ توجه پرداخت. سیمون باتوجهبه پدیدۀ جدیدِ افزایش حجم بیسابقه اطلاعات به نکتهای اشاره کرد که امروز بدیهی به نظر میرسد: “کثرت اطلاعات، فقر توجه را به دنبال دارد.” امروزه توجه به منبع کمیابی تبدیل شده است.
غالب تاجران توجه حول مدل «چیزهای رایگان» در ازای جذب تبلیغات شکل گرفتهاند. نمونه های قدیمی تر مانند رادیو و تلویزیون و امروزه گوگل و فیسبوک. بهتأخیرانداختن استفاده از تبلیغ، که روش این دو شرکت بود، امروز به معیار عمل شرکتهای فناوری تبدیل شده است. در این مدل، شرکت بعد از اینکه مدتی مشخص را بدون تبلیغ گذراند پس از اینکه به رشدی تصاعدی در مخاطبان رسید، شروع میکند به فروش مخاطبان جمعآوریشده به تبلیغکنندگان.
این زنجیرهْ رشد شرکتهای رسانهفناوری را توضیح میدهد، شرکتهایی مانند یوتیوب، توییتر، پینترست، اینستاگرام و اسنپچت که موفقیتشان مرهون نوعی از دادههای کاربران است که تلویزیون و رادیو هیچگاه به خود ندیدهاند. بسیاری از استارتاپهای تازهکارتر، که بهدنبال طیکردن این مسیر هستند، روی مرز بعدیِ «توجهکاوی» تمرکز کردهاند: فناوریهای پوشیدنی، مانند هدستهای واقعیت مجازی که پیامهای تبلیغاتی را حتی مستقیمتر از قبل به بدن انسان میرساند.
البته این یگانه مدل کسبوکار برای تأمین خدمات و محتوا نیست. اچ.بی.اُ در دهۀ ،۱۹۹۰ با استفاده از شرکتهای تأمینکنندهای مثل تایم وارنر، برنامهسازیِ پولی را گسترش داد. نتفلیکس از مدل عضویت خالی از تبلیغ استفاده میکند که بهگفتۀ بنیانگذارش رید هستینگز تبلیغات را در حلق افراد فرو نمیکند!
قدیمتر دربارۀ تبلیغات میگفتند: “نیمی از پولی که روی تبلیغات خرج میکنم تلف میشود؛ مشکل این است که نمیدانم کدام نیم.” اما امروزه باید گفت: “اگر پولش را نمیدهی، خودت محصول هستی.” شما در اقتصادِ توجه با زمانتان هزینۀ محتوا و خدمات رایگان را پرداخت میکنید، اما آنچه در مقابل این زمان پرداخت میشود بسیار اندک است. اما این ممکن است موجب ناخرسندی مخاطبان شود و آنان را به این نتیجه برسناد که رسانهها بیشازاندازه در حال سوءاستفاده از توجهِ شان هستند!
امروز دوروبرمان پرشده از تبلیغات؛ خیابانها و پارکها با پوسترها و بیلبوردهای پرزرقوبرق، خانهها توسط رادیو و تلویزیون، ارتباطهای فردبهفرد بهوسیلۀ رسانههای اجتماعی و تلفنهای هوشمند. این که به عنوان یک بازاریاب دیجیتال چطور و چگونه تبلیغ خود را در معرض مخاطبان قرار دهیم، بسیار ظریف است. در دنیایی که مخاطبان پیوسته درمعرض تبلیغات هستند، جلب توجه کردن بسیار دشوار شده و روش های خلاقانهتری را می طلبد.
برگرفته از: