همواره یکی از چالشهای سازمانها در حوزه بازاریابی این بوده است که چگونه بفهمند سرمایهگذاریهایی که در این حوزه کردهاند اثربخش و یا اتلاف پول و منابع مالی بوده است. یکی از مزایای اصلی بازاریابی دیجیتال این است که شما میتوانید با شاخصهای روشنی کار آیی فعالیتهای خود را سنجش کنید. در این مقاله شاخصهای کلیدی بازاریابی دیجیتال بحث میشود. البته در یک فعالیت بازاریابی ممکن است همه این شاخصها بکار نرود و یا برخی اهمیت بیشتری داشته باشند.
1- بازدید کل (Total Visit)
معمولاً ما علاقهمند هستیم تا بفهمیم وبسایت ما، یا یک تبلیغ بنری چند بار توسط مشتریان یا مشتریان بالقوه در یک بازی زمانی مشخص دیده شده است. این شاخص به شما کمک میکند تا یک دید کلی از فعالیت بازاریابی خود داشته باشید و متوجه شوید تا چه حد ترافیک بازدیدکنندگان خود را خوب مدیریت میکنید. در یک شرایط خوب انتظار این است که بتوانید بهطور پیوسته تعداد بازدیدکنندگان خود را افزایش دهید.
2- بازدیدهای جدید (New Session)
این شاخص که در بسیاری از پلتفرمها ازجمله گوگل انلتیکس هم موجود است به شما میگوید از بین کل بازدیدهای انجامشده چند بازدید جدید است و چند بازدید بازگشتی است. این شاخص مهمی است چراکه به شما میگوید مطالب و محتواهای ارائهشده توسط شما چقدر جذابیت دارد تا افراد بازهم تمایل پیدا کنند به وبسایت شما مراجعه کنند و طرف دیگر میتواند نشان دهد چقدر فعالیتهای شما در دسترسی به افراد جدید مؤثر بوده است. در شرایط مختلف نسبت افراد جدید به افراد بازگشتی ممکن است تغییر کند. برای مثال اگر شما تغییرات ساختاری زیادی در محتوای خود دادهاید این احتمال وجود دارد که نسبت بازدیدکنندگان بازگشتی به بازدیدکنندگان جدید افت کند.
3- ترافیک یک کانال تبلیغاتی (Channel Specific Traffic)
کانالهای تبلیغاتی متفاوتی ممکن است وجود داشته باشد. برخی از مشتریان ممکن است از صفحه اینستاگرام شما وارد وبسایت شما شوند، برخی دیگر ممکن است تبلیغ شما را در داخل یک وبسایت خبری دیده باشند یا برخی دیگر با جستجوی کلیدواژههای در گوگل به وبسایت شما بیایند. ما علاقهمند هستیم تا بدانیم کارایی کانالهای مختلف تبلیغاتی چگونه است تا متناسب با آن میزان سرمایهگذاری را در بین آنها توزیع کنیم. پلتفرمهای مختلف ازجمله گوگل انلتیکس این امکان را به شما میدهد تا میزان بازدیدکنندگان را که از یک از کانالهای تبلیغاتی به وبسایت شما میآیند، ارزیابی کنید.
4- نرخ برگشتی (Bounce Rate)
نرخ برگشتی به شما نشان میدهد که چند درصد بازدیدکنندگان شما بدون اینکه وبسایت شما را بیشتر بررسی کنند آن را ترک میکنند. فرض کنید یکی از بازدیدکنندگان با جستجوی یک کلمه در گوگل به یکی از صفحات وبسایت شما مراجعه کرده است. اگر آن فرد بنا به هر دلیلی علاقهمند نباشد روی لینکهای دیگر وبسایت شما کلیک کند و وبسایت شما را ترک کند جزء بازدیدکنندگان برگشتی محسوب میشود. بهطورکلی ما تمایل داریم نرخ برگشتی را کاهش دهیم و افراد را وادار کنیم تا پس از وارد شدن به اولین صفحه وبسایت یک عملی انجام دهند برای مثال محتواهای دیگر وبسایت ما را مطالعه کنند و یا در حالت ایدئال از وبسایت ما خرید کنند. البته بعضی بحث میکنند در همه حالتها بالا بودن نرخ برگشتی لزوماً بد نیست.
5- نرخ تبدیل (Total Conversions)
این شاخص، یکی از شاخصهای مهم در بازاریابی دیجیتال است که کارایی فعالیتهای بازاریابی شما را میتواند نشان دهد. این شاخص بسته به اینکه در چه زمینهای داریم آن را استفاده میکنیم ممکن است تعاریف متفاوتی داشته باشد. برای مثال در یک کمپین تبلیغاتی از طریق ایمیل برای فروش یک محصول، ما علاقهمند هستیم تا بدانیم چند نفر از مخاطبان ما ایمیل موردنظر را باز کردند، از بین آنها چند نفر روی لینک تبلیغاتی کلیک کردند و درنهایت از بین آنها چند نفر خرید کردند. بهعبارتدیگر نرخ تبدیل نشان میدهد چند درصد مشتریان از حالت قبل به حالت جدید تغییر وضعیت دادند. این شاخص میتواند به شکل کاملاً کمی کار آیی فعالیت تبلیغاتی را به سازمان نشان دهد. نرخ پایین تبدیل میتواند دلالت بر طراحی بد تبلیغ، پیشنهادهای غیر جذاب برای مشتری، عدم رسیدن تبلیغ به مخاطب هدف یا مانند آن باشد.
6- نرخ نگهداشت مشتری (Customer Retention Rate)
نرخ نگهداشت مشتری را شاید نتوان در همه کسبوکارها بهراحتی محاسبه کرد. در کسبوکاری که خرید در آن ممکن است تنها یکبار رخ دهد و یا فاصله بین خریدها طولانی است تعریف این شاخص دشوار است. در خدمات عضویت-محور محاسبه اینکه چند درصد از مشتریان دوباره بازگشتند و از ما خرید کردند، شاخص مهم محسوب میشود. اگر این نرخ در کسبوکار شما پایین است بهاحتمال زیاد خدمت یا کالای شما بهاندازه کافی چسبندگی ندارد و یا ممکن است برنامههای شما در خصوص ارتباط با مشتری ضعیف است. این مفهوم همچنین برای محاسبه ارزش متوسط هر مشتری نیز اهمیت دارد.
7- هزینه جذب مشتری (Customer Acquisition Cost)
هزینه جذب مشتری شاخصی است که آن را برای کانالهای مختلف تبلیغاتی استفاده میکنند. برای مثال اگر شما دو میلیون تومان برای یک تبلیغ بنری خرج کردهاید تا از طریق کلیک بر روی آن مخاطبان به وبسایت شما هدایت شوند و در مدت زمان کمپین 2500 نفر از طریق این لینک عضو سایت شما شدند، هزینه جذب افراد 800 تومان است. بسته به شرایط ممکن است هزینه جذب را برای نرخهای تبدیل متفاوتی بکار برد.
8- ارزش دوره عمر مشتری (Customer Lifetime Value)
این یکی از شاخصهایی است که محاسبه آن کمی دشوار است. این شاخص به تحلیل کار آیی تبلیغات و یا سایر فعالیتهای بازاریابی کمک نمیکند، بلکه معیاری برای سنجیدن کلی بازگشت سرمایهگذاری شما میدهد. همچنین برای تعیین هدفگذاریهای سالیانه در سازمان شما میتواند مؤثر باشد. برای محاسبه این شاخص شما باید محاسبه کنید یک مشتری در طول عمر ارتباط خود با سازمان شما چقدر از شما خرید میکند. محاسبه این شاخص البته برای یک کسبوکار نوپا امکانپذیر نیست، اما امکانپذیر است که بر اساس حدسیات و مشاهدات خود بتوانید برآورد کنید که یک مشتری در طول یک سال چند تراکنش مالی با سازمان شما خواهد داشت.
9- بازگشت سرمایه (Return on Investment)
این شاخص شاید مهمترین شاخص بازاریابی باشد و به نشان میدهد سودآوری فعالیتهای بازاریابی شما چقدر است. عدد مثبت نشاندهنده آن است که سرمایهگذاری شما مؤثر بوده درحالیکه عدد منفی نشان میدهد نیازمند بازنگری در فعالیتهای بازاریابی خود هستید. اگر بخواهید برای مثال نرخ بازگشت سرمایهگذاری را برای یک کمپین تبلیغاتی محاسبه کنید، لازم است هزینه جذب مشتری را باارزش متوسط دوره عمر مشتری مقایسه کنید. برای مثال اگر شما برای آنکه مشتری به نقطه خرید برسد بهطور متوسط 10 هزار تومان خرج کردید و او از شما 50 هزار تومان خرید میکند، اینیک کمپین تبلیغاتی موفق بوده است.
بررسی پیوسته شاخصهای بازاریابی به شما این امکان را میدهد که از سلامت فعالیتهای بازاریابی خودآگاه شوید. در طول زمان با مشاهده این شاخصهای میتوانید در مورد بهبود فعالیتهای خود تصمیم بگیرید، مشخص کنید کدام استراتژیها بهتر هستند و دلیل آن چیست، بودجه بازاریابی خود را بهتر مدیریت کنید و درنهایت به شکل کارآمدتری کسبوکار خود را مدیریت کنید.